دکل ابوذر ...

غلامحسین افشردی

دکل ابوذر ...

غلامحسین افشردی

یاربّ/سلام ... یه دکل تنهای تنها در بیابونهای شرق کارون منو به یاد تنهایی و غربت ابوذر در صحرای ربذه انداخت ، این شد که اسم اون دکل رو گذاشتم دکل ابوذر ...

بایگانی
نویسندگان
آخرین نظرات

۵۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شهید» ثبت شده است

یاربّ
تا درب منزلشان برسیم ، درب را به رویمان باز کرده بود و منتظر ، با روی گشاده و لبخند ، با مهر و مهربانی، به استقبالمان آمد.
در نزدیکی های ما بودند و ما چه غالفیم که در خانه های ساده این دیار انسانهای با شکوه، زنان و مردانی که عظمت خدا و بزرگی الله را به تماشا گذاشته اند.

و اگر باورم بر این است که  در من روح خدا دمیده است، پس جلوه ایی از خدا هستم، آنجا که پا را بر روی نفس سیاهم می گذارم و به یاربّم لبیک می 1/01/091ویم .
اندکند آنانی که از دنیا به خاطر الله چشم می پوشند.

امروز دیدم که زن عاشقی 28 سال از بهترین و زیباترین سالهای عمرش را در کنار همسری سپری نموده که  عاشقانه جسم پاکش، در راه اعتلای انقلاب اسلامی، بی جان و بی رمق گشته است.


مانده ایم که از ایثار این جانباز بگوییم یا از فدارکاری و عشق این بانو... 
که نه توان فهمیدن این است و نه، او ... 
28 سال بر روی تخت خوابیده !  فقط اندکی تأمل و تصور !
28 سال پرستاری عاشقانه به حقیقت معنا، روز و شب !

ای کاش توان فهمیدنم بود. 
نه هیاهویی ، نه سری نه صدایی، مظلوم در این دنیا، آرام و صبور، عاشق و عاشق 
 در عمق سادگی در دل نور چه جانانه در مقام بندگی بالا  رفته اند. 

و این عشق الهی است ...این عشق الهی است ...
ابوطالب برای او قسم کبیره بود، جانم و جانم پاسخ 28 ساله این بانو به همسر ایثارگرش.
ابوطالب و همسرش لبخند می زدند، درد و رنج را ،در سیمای نورانیشان نیافتیم ، هر چه بود رضایت به قضای الهی بود و بس.
و چه الگویی است این زوج برای جوانان امروز ما که  هنوز مهر پیمان ابدیشان خشک نشده دم از بی وفایی و جدایی می زنند، ای کاش بیاموزیم که زندگی  در خوشی های  یک روز و دو روز خلاصه نمی شود، درک نمی کنی و درک نمی شوم چه بهانه ابلهانه ایی گشته برای عده ایی پرهوس. بگذاریم و بگذریم .
درد آنجاست که امسال من چه گستاخانه پاسخ این ایثار را میدهند، چه ناباورانه فراموش می کنیم ابوطالب و همسرش را ، انقلابی که با این ایثارها زنده است را چه ناجوانمردانه ویران می کنیم ، درد آنجاست که ابوطالب و همسرش فراموش می شوند، کار نفس بالا می گیرد و دنیا با همه زرق و برقش دین و ایمان را می رباید ...  و باز بگذاریم و بگذریم.
به یاربّم پناه می برم از خودم و نفسم .


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ فروردين ۹۱ ، ۱۷:۰۶
غلامحسین افشردی

یاربّ
عملیات بیت المقدس مجبور شدیم در عرض یک هفته ، پنج بار محل استقرار تیپ ولی عصر(عج) را عوض کنیم. بچه ها از این تعویض مکان خسته شده بودند ، آمدن سراغ منو شروع کردن به شکایت و گفتند "امکانات نداریم، دیگه به هیچ وجه از تکون نمی خوریم، هرچی می خواد بشه ! مگه بالاتر از سیاهی هم رنگی هست ؟" 
خیلی آروم ولی قاطع گفتم : "بله هست! بالاتر از سیاهی، سرخی خون شهیده که روی زمین ریخته می شه " 
گفتند ما امکانات نداریم قوه محرکه می خواهیم 
گفتم خون شهید قوه محرکه شماست
 
پی نوشت 1:دوست خوب داشتن یکی از نعمتهای زیبای خداست، اما هر کسی به مقام دوستی نمی رسه. انگشت شمارند آنهایی که به واقع دوست می خوانمشان.
پی نوشت 2: گفتم ؛ می خواهم بمیرم.گفت مرده ایی! گفتم زنده ام کن! گفت: آنکه خود را میرانده است زنده می کند . گفتم : توانی نیست، دادرسی می خوام .گفت: بگو "یا حسین"

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ فروردين ۹۱ ، ۲۱:۰۸
غلامحسین افشردی

یاربّ
همه فرمانده ها در پایگاه سپاه سوسنگرد جمع شده بودند، منم وضو گرفته بودم و داشتم آستین لباسمو مرتب می کردم .
آقای ناصری رو دیدم ، گفتم حاج آقا چطوری؟ گفت: الحمدالله
زدم روی شانه اش و بی مقدمه گفتم :

آقای ناصری حیفه تا زمانی که جنگ هست، ما شهید نشیم، حیفه . یه کاری بکن که شهید بشی .
پرسید : حسن آقا ، چه باید کرد؟

گفتم : دو تا راه داره ، یکی خلوص و دیگری تلاش و کوشش . این دو تا رو خوب انجام بدیم، شهید می شیم. بهت بگما، بعد از جنگ معلوم نیست سرنوشت ما چی می شه و عاقبت مون به کجا ختم می شه . بهترین عاقبتی که می تونیم به دست بیاریم، اینه که شهید بشیم.در شرایط شهادت، همه چیز سعادته
چند روز بعد با شهادت متولد شدم ...
عبارت و کلمه جشن تولد همیشه برایم یادآور این مهم است که :
نبودم و تو هستم کردی
نیستی بودم و تو خلقم کردی

یاربّ 
از روز ازل با ولای علی و اولادش تو آشنایم کردی
می شد که در سیاهی کفر باشم و بی خبر از محبت دوستانت، آنچنان که امروز بسیارند
نمی دانم به کدامین سبب در نور ولایت غوطه ورم کردی
یاربّ هرگز و هرگز شکر این نعمتت میسر نخواهد بود 
دوستت می دارم     

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ اسفند ۹۰ ، ۲۱:۱۴
غلامحسین افشردی

یاربّ
عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد .
مصطفی
اگر سینه می سوزد و باران اشک کویر زمستانی و سرد و تاریک دل را در این روزگار، بهاری می سازد، اگر سکوت،فریاد می شود و فریادها نعره ایی خروشان، اگر دستها بالا می رود ومحکم تر از هر زمانی بر سینه کوفته می شود، اگر طاقت از کف برون می شود و بی تابی و غم جای صبر و شکیبایی را می گیرد،...
نه این است که ما در این غم باخته ایم ؛ نه و نه، هرگز و هرگز ؛ که همه از شوق این گونه رفتن است . 
ما که تا به یاد داریم و داشتیم گفته ایم و می گوییم که ؛ حسین حسین شعار ماست ، شهادت افتخار ماست.
بی خردان و نادانان روزگار میندیشند که توانستند کاری کنند و ضربه ایی! اندکی تأمل، که عبد شوریده ایی ای را چه جانانه به وصال معبودش رسانیدن و در این بین چه ذلت و خواری را برای خویش خریدند.
کوردلان احمق صفت در داخل  و خارج نیندیشند که مصطفی یکی بود و آن هم رفت که سرزمین ایران جای جایش ، و هر شهر و دیارش مصطفی ها در بر گرفته است .
این روز ها اگرانقلاب خمینی نیازمند نفس تازه ایی  بود،  مصطفی با خون خود  در انقلاب دمید. گویا که خون مصطفی انقلاب و انتخابات را بیمه کرد . 
کلیک کنید
احمدی روشن
... صلوات...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ دی ۹۰ ، ۱۶:۱۴
غلامحسین افشردی