دکل ابوذر ...

غلامحسین افشردی

دکل ابوذر ...

غلامحسین افشردی

یاربّ/سلام ... یه دکل تنهای تنها در بیابونهای شرق کارون منو به یاد تنهایی و غربت ابوذر در صحرای ربذه انداخت ، این شد که اسم اون دکل رو گذاشتم دکل ابوذر ...

بایگانی
نویسندگان
آخرین نظرات

۱ مطلب با موضوع «بسم الله» ثبت شده است

بسم الله الرحمن الرحیم

می سوزم از فراغت روی از جفا بگردان *هجران بلای ما شد یا ربّ بلا بگردان
 
خود را باقری نامیدم و در ورای نامت از تو خواهم گفت .
 گم گشته ای هستم تنها و خسته که به هر سوی به دنبال نوری حیران و سرگردانم
ره گم کرده ایی که در اسارت نفس هر روز فرسنگها راه ، از نور ، دور میگردد.
حسن جان ناتوانتر از آنم که به تنهایی امید پایان خوشی را در دل بپرورانم ، و مگر نه اینکه تو زنده ایی و من مرده ایی بیش نیستم !
بیا تا عهدی دگر ببندم ...
آنگاه که با ربّم سخن گفتم ، و انا اخترتک فاستمع لما یوحی ، پاسخم داد .
 
دست از طلب ندارم تا کام من برآید * یا جان رسد به جانان یا جان زتن برآید
.
.
.
.
.
بیشتر از شش سال پارسی بلاگی بودم، 
مجبور شدم، هجرت کنم !
سخت و دردناکه
 
حسن در پارسی بلاگ
با منتخبی از پست هام به اینجا آمدم ! 
پست ها را با همان تاریخ مجددا در اینجا بارگزاری کردم
اینجا خیلی احساس تنهایی میکنم !
روزهای خوبی را در پارسی بلاگ داشتم ...
12/11/95
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ فروردين ۸۹ ، ۰۱:۲۹
غلامحسین افشردی