دکل ابوذر ...

غلامحسین افشردی

دکل ابوذر ...

غلامحسین افشردی

یاربّ/سلام ... یه دکل تنهای تنها در بیابونهای شرق کارون منو به یاد تنهایی و غربت ابوذر در صحرای ربذه انداخت ، این شد که اسم اون دکل رو گذاشتم دکل ابوذر ...

بایگانی
نویسندگان
آخرین نظرات

۱۲ مطلب در مرداد ۱۳۹۴ ثبت شده است

بسم الله

یا حسین

ما سَمتِ هَر بَنی بَشَری وِل نمی شویم!!!
یا مِثلِ قِبله ها کَج و مایل 
نمی شویم!!!

ما شیعیان زِ روزِ اَزل قُول داده ایم
اصلا بِدونِ تُربتِ تو، گِل 
نمی شویم!!!

درگیر و دارِ زندگی روزمَرِّگی
جُز کارِ نوکری تو شاغل 
نمی شویم!!!


یا حسین

ما نان به نِرخِ حَضرتِ اَرباب می خوریم
آقا کریم آمده، سائل 
نمی شویم!!!

دَر کَشتی نِجاتِ تو راحَت نشسته ایم
بی ناخُدا که واردِ ساحِل 
نمی شویم!!!

مَحصولِ اَهلِ بِیتِ خُدا شیعه شُد وَلی
بی مُهرِ مِهر فاطِمه حاصِل 
نمی شویم!!!

آنجا غَدیر بود، کَمی شُل گرفته شُد
ما بیخیالِ زینب و مَحمل 
نمی شویم!!!

آقا گروه خونی ما خاک کربَلاست
کی گُفته با شُما همه یکدِل 
نمی شویم؟!!!

یا حسین

پیوَند قَلبِ ما به شُما پَس نمی خورد
هَمخون شُدیم و نامُتعادِل 
نمی شویم!!!

اِذن دُخولِ قَلبِ تو چَشمان خیسِ ماست
ما بی اجازهِ تو که داخل 
نمی شویم!!!

مامورِ قَبضِ رُوحِ خُدا! دورِ ما نَگرد
ما کَربَلا نَدیده که باطِل نمیشویم!!!

پی نوشت: 

حفره ای بود پر از خون وسط سینهء من ،
مهرت افتاد به قلبم ضربان شکل گرفت...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ مرداد ۹۴ ، ۲۳:۱۷
غلامحسین افشردی

یاربّ

    باشگاه گلف اهواز را کرده بودم پایگاه منتظران شهادت. یکی از اتاق‌های کوچکش را با فیبر جدا کردم؛ محل استراحت و کار. روی درهم نوشتم «100% شناسایی، 100% موفقیت» گفتم: حتی با یه بی‌سیم کوچیک هم شده  باید بی‌سیم های عراقی را گوش کنید. هرچی سند و نامه هم پیدا می‌کنید باید ترجمه بشه.

    از شناسایی که می آمدم، با همون سر و صورت خاکی می‌رفتم اتاقم، اول اطلاعات را روی نقشه می‌نوشتم و گزارش‌های روزانه رانگاه می‌کردم. ریز به ریز اطلاعات و گزارش‌ها را روی نقشه می‌نوشتم. اتاقم  که می‌آمدی (حیف شد شما که نیامدید !)، انگار تمام جبهه را دیده‌باشی.

    رفته بودم سراغ یه گردان دیگه، مدام این طرف و آن طرف سرک می‌کشدم و از وضع خط و بچه‌ها سراغ می‌گرفتم، آخر سر یکی کفری شد و با تندی بهم گفت «اصلا تو کی هستی این قدر سین جین می‌کنی؟» خیلی آرام جواب دادم «نوکر شما بسیجی ها»

    اینو بگم بهتون: خرمشهر داشت سقوط می کرد، جلسه‌ی فرمانده‌ها با بنی‌صدر بود. بچه‌های سپاه باید گزارش می‌دادند. منم یک جوان کم سن و سال، با موهای تک و توکی تو صورت و اورکت بلندی که آستین‌اش بلند تراز دستم بود، کاغذهای لوله شده را باز کردم و شروع کردم به صحبت. یکی از فرماندهای ارتش می‌گفت «هرکی ندونه ، فکرمی‌کنه توازنیروهای دشمنی» حتی بنی‌صدر هم گفت « آفرین ! » گزارشم جای حرف نداشت.


     .: برام یک صلوات محمدی بفرست :.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ مرداد ۹۴ ، ۲۲:۱۵
غلامحسین افشردی

بسم الله


العبد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ مرداد ۹۴ ، ۱۹:۳۰
غلامحسین افشردی

بسم الله

تکیده بود و لاغر، با محاسنی کم‌پشت و صورتی نسبتاً کشیده، چشم‌هایی درشت و نافذ داشت با نگاهی عمیق و تیز و قلبی روشن که دریایی از مهربانی در آن موج می‌زد، «کوچک» بود به چشم خودش؛ در حد یک بسیجی ساده شاید اما به چشم دیگران با همه ریز نقشی و جثه نحیف و استخوانی‌اش «بزرگ» می‌نمود. نظامی نبود اما فرماندهی اعجاب برانگیزش بارها نقشه ژنرال‌های کارکشته و کهنه کار عراقی را نقش بر آب کرده و ماشین جنگی عراق را به گل نشانده بود. با شناسایی، حسن تدبیر و فرماندهی خیره‌کننده‌اش در فتح خرمشهر، کلید بصره را از دست صدام قاپید. همین ها کافی بود که دوست و دشمن به احترام این ژنرال جوان که «مغز متفکر جبهه» یا به تعبیری «بهشتی جنگ» می‌نامیدندش، کلاه از سر بردارند. هشت پرده زیر، سرکی کوتاه به زندگی پربرکت این مرد بزرگ است.

پرده اول/ غلامحسین

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ مرداد ۹۴ ، ۲۰:۰۶
غلامحسین افشردی

یاربّ ...

صیاد شیرازی

دیدم شهید صیاد مدام به ساعتشان نگاه می کردند

علت را پرسیدم ، گفتند :

"وقت نماز است "

همان لحظه به خلبان اشاره کردند که همین جا فرود بیا تا نمازمان را اول وقت بخوانیم

خلبان گفت :

"این منطقه زیاد امن نیست

اگر صلاح می دانید تا رسیدن به مقصد صبر کنیم "

شهید صیاد گفتند :

"هیچ اشکالی ندارد .. ما باید همین جا نمازمان را بخوانیم .. "

خلبان اطاعت کرد و هلی کوپتر نشست

با آب قمقمه ای که داشتیم وضو گرفتیم و نماز را به امامت ایشان اقامه کردیم

وقتی طلبه های شیراز از آیت الله بهاءالدینی درس اخلاق خواستند

ایشان فرمودند :

"بروید از صیاد شیرازی درس زندگی بگیرید

اگر صیاد شیرازی شدید ، هم دنیا را دارید و هم آخرت را .. "


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مرداد ۹۴ ، ۲۳:۰۹
غلامحسین افشردی

بسم الله

داعش به دنبال تسلط بر جهان تا سال 2020

لعن و نفرین خدا بر داعشیان و دشمنان اسلام

نقشه داعش !!!

یک موضوع به ذهنم خطور می کند: آخر الزمان ...

چقدر انسان باید کشته شود تا بیدار شوم؟

چقدر ظلم باید زیاد شود تا بفهمم؟

چقدر امثال "علی" باید بسوزند تا از انتهای وجودم برای آمدنت دعا که نه! زجه بزنم!!!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مرداد ۹۴ ، ۲۲:۴۵
غلامحسین افشردی

یا رئوف ...

آیت‌الله غلامحسین جمی قبل از عملیات بیت‌المقدس و فتح خرمشهر فروردین 1361به قرارگاه نصر در شرق روستای سلمانیه نزد بنده(حسن باقری) آمد. او را توجیه می‌کنم. چند کلمه از گفتگوی ما را اینجا بخونید و بشنوید.  

حسن باقری:   سلام علیکم حاج آقا. بله، این‌جا لشکر تقویت شده سپاهِه با یه لشکر ارتش.

آیت الله جمی:   در همین محور دارخوین.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ مرداد ۹۴ ، ۱۹:۳۷
غلامحسین افشردی

بسم الله

بهترین های مداحی  ....


      


     


     


      

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ مرداد ۹۴ ، ۰۰:۲۷
غلامحسین افشردی

بسم الله

در این جنگ قطعاً پیروزی از آن ماست و دشمن چیزی به دست نخواهد آورد. 

حسن باقری

ما در این جنگ به دنبال اهدافی مهم تر از خاک و مرز هستیم. 
اینکه معنویت را برای نسل آینده به ارمغان می آوریم و می توانیم عزت و افتخارمان را به جهان صادر کنیم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ مرداد ۹۴ ، ۲۳:۰۵
غلامحسین افشردی

بسم الله

    «... تا شما اشاره کردی که حسن پاشو برو، من دیدم یک جوان لاغر اندام پاشد، بدون اینکه سر و ریشی و محاسنی داشته باشد (البته ته ریش کمی داشت). من دلم ناگهان ریخت.

امام خامنه ایی


گفتم: حالا این بنی صدر و اینها نشسته‌اند این جوان چه می‌خواهد بگوید؟ تا آمد پای تابلو، آنتن را گرفت و شروع کرد وضعیت دشمن را منطقه به منطقه تشریح کردن که:

دشمن اینجا چند تانک دارد، اینجا چه تیپ و لشکری مستقر است، آنجا خاکریز زدند، اینجا میدان مین و آنجا سیم خاردار ایجاد کرده‌اند.

هر چه زمان می‌گذشت قلبم روشن‌تر و چهره‌ام بازتر می‌شد، مثل یک روحانی که مثلاً وقتی پسرش می‌خواهد منبر برود و نگران است که آیا می‌تواند از عهده این منبر برآید یا نه.

من چنین حالی داشتم ولی هر چه بیشتر صحبت می‌کرد من قیافه‌ام بازتر می‌شد.

او در آن جلسه چنان گزارش دقیق، مصور و خوبی ارائه داد که همه حضار حتی خود بنی صدر به شگفت درآمد که این جوان این اطلاعات جالب را از کجا آورده‌است»

استراتژیست جنگ

پی نوشت: 

"جوان لاغر اندام پاشد، بدون اینکه سر و ریشی و محاسنی داشته باشد ..." جالب بود 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ مرداد ۹۴ ، ۲۳:۰۳
غلامحسین افشردی

بسم الله


    ... فعلاَ انقلاب ما همچون تیر زهرآگینی برای همه مستکبرین درآمده‌است و یاوری برای همه مستضعفین جهان ...

    ... ما با هیچ دولت و کشوری شوخی نداریم و با تمام مستکبرین جهان هم سرجنگ داریم و در رابطه با این هدف جنگ با صدام یزید مقدمه‌ است ...

    ... در این موقعیت زمانی ومکانی، جنگ ما جنگ اسلام و کفر است و هرلحظه مسامحه و غفلت، خیانت به: پیامبر اکرم (صلی‌الله علیه و آله) و امام زمان (عج) و پشت پا زدن به خون شهداست و ملت ما باید خود را آماده هرگونه فداکاری بکند ...

    ... در چنین میدان وسیع و این هدف رفیع انسانی و الهی، جان دادن و مال دادن و فداکاری امری بسیار ساده و پیش پا افتاده‌است و خدا کند که ما توفیق شهادت متعالی در راه اسلام با خلوص نیت را پیدا کنیم ...

  ... در صورت امکان با لباس سپاه مرا دفن کنید. 

        درود بر رهبر کبیر انقلاب اسلامی امام خمینی
        اللهم عجل فی فرج مولانا صاحب الزمان (عج)

حسن باقری

غلامحسن افشردی 12 شب 27/7/1359 اهواز

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ مرداد ۹۴ ، ۲۲:۵۴
غلامحسین افشردی

بسم الله

طرح موضوع:

*استعداد هرگز برای توانمندسازی ما و در جهت رسیدن به توانایی نهانی کافی نیست.

*فرصت خود بخود ما را بالا نمی برد.

*دانش می تواند ثروت بزرگی باشد اما ما را تبدیل به  چیزی که می توانیم باشیم نمی کند.

*ثروت هم همینگونه است.

و سوال؟ به راستی چه چیزی ما را می تواند در مسیر موفق قرار دهد؟

***

و جواب:


مسیر موفق چه مسیری است؟

یا به عبارتی موفقیت یعنی چی؟ به نظر شما انسان موفق کیست؟ موفقیت را در چه می بینیم؟!

آیت الله بحجت یک انسان موفق است

دکتر حسابی یک انسان موفق است

نرسون ماندلا یک انسان موفق است

حسن باقری یک انسان موفق است

بابک زنجانی موفق است

رضا زاده و علی دایی هم موفق هستند

مهران مدیری موفق بوده

و حتی داعش هم موفق بوده

عامل اختلاس میلیاردی هم موفق بوده
و ...

باید اول موفقیت را برای خودم تعریف کنم!!! مشخص کنم که رسیدن به کدامین نقطه موفقیت محسوب می شود!!! یعنی هدف چیست ؟ رسیدن به هدف ، رسیدن به موفقیت است .

وقتی به هدفی که در انتهای مسیر در انتظارت هست رسیدی، موفقی ! ((صرف نظر از این که هدف مشخص شده ارزشمند است یا فاقد ارزشهای انسانی!!! ))

پس باید هدف مشخص شود! و متناسب با هدف تعیین شده، مسیر را پیمود!

وقتی هدف مشخص باشد، باید از امکانات موجود برای رسیدن به هدف، نهایت استفاده را کرد!

حالا می پرسیم که چه چیزی ما را در مسیر موفقیت قرار می دهد؟

چه جیزی آیت بحجت را در مسیر موفقیت قرار داد؟

چه چیزی بابک زنجانی را در مسیر موفقیت قراد داد؟

چه چیزی داعش را در مسیر موفقیت قرار داد؟

و ...

همه ما استعداد، فرصت، دانش و ثروت و خیلی موارد دیگر را در اختیار داریم، اما هر کسی متناسب با هدفی که در پیش گرفته، از این امکانات برای رسیدن به موفقیت خویش استفاده متفاوتی می کند!

آیت الله بحجت از استعداد، فرصت، دانش و ثروتش برای رسیدن به خدا استفاده کرد، تلاش کرد بی وقفه! و رسید ...

بابک زنجانی از همین استعداد خدادادی به نحو دیگری و دیگران به گونه دیگر بهره بردن ؛ هر یک برای رسیدن به هدف نهایی خود تلاش کردند و در تلاشند!

و این وعده خداوند است که به هرکسی در هر راهی که درپیش گرفته کمک می کند!

خدای مهربان به آیت بحجت برای رسیدن به هدفش کمک کرد!

خدای حکیم به داعش هم برای رسیدن به هدفش کمک می کند!

مشکل امثال من اینجاست که اصلا هدفی را در زندگی خود دنبال نمی کنیم! و یا این که هدفهامان مقطعی و موردی است! که راه به جایی نمی بریم!

وقتی هدفی نباشد، هر روز در مسیری می چرخیم. در هر جا که باد بچرخاند!

پس نپرسیم که چه چیزی موفقیت می آورد؟ بپرسیم هدف مشخص داریم؟ نه هدفهای مقطعی، موردی، جزئ!!!

 هدف کلان ما در زندگی رسیدن به کدام نقطه است؟ آیا برای رسیدن به آن نقطه حرکت می کنم؟ که در انتظار موفقیت هم باشیم؟؟!! وقتی هدفی نیست موفقیت در چه ؟؟؟!!!

***  
برگردیم به سوال: به راستی چه چیزی ما را می تواند در مسیر موفق قرار دهد؟

به نظر اینجانب:

 1. هدف را برای خودمان تعریف کنیم

2. برای رسیدن به هدف از همه ی؛ همه ی امکانات مادی و معنوی که در اختیارمان هست استفاده کنیم.

***  
امکانات من عبارتند از ...    آنچه گفته شد، نظرات شخصی اینجانب، پس خالی از اشتباه نیست .سپاس

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ مرداد ۹۴ ، ۱۰:۴۵
غلامحسین افشردی