دکل ابوذر ...

غلامحسین افشردی

دکل ابوذر ...

غلامحسین افشردی

یاربّ/سلام ... یه دکل تنهای تنها در بیابونهای شرق کارون منو به یاد تنهایی و غربت ابوذر در صحرای ربذه انداخت ، این شد که اسم اون دکل رو گذاشتم دکل ابوذر ...

بایگانی
نویسندگان
آخرین نظرات

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «والفجر مقدماتی» ثبت شده است

یاربّ
آماده می شدیم برای عملیات والفجرمقدماتی به یکی از هم رزمانم گفتم "بیا بریم از اسرا بازجویی کنیم" در بین اسرایی که گرفته بودیم سه نفر از فرماندهان عراقی هم بودند ، می خواستم بدونم ، عراق در مورد منطقه ای که ما برای عملیات انتخاب کردیم چطور فکر میکنه؛به همین دلیل حتی در انتخاب اسرا برای بازجویی دقت می کردم.
حسن باقری
بازجویی رو آغاز کردیم و تا یک بامداد طول کشید، هم رزمم خسته شده بود، از من پرسید "حسن، چقدر از اینها سؤال می کنی؟ مگه می خوای آموزش ببینی؟" گفتم "چه اشکالی داره؟ ما باید از اینها اطلاعات بگیریم."
خیلی خسته شده بود و به خاطر خستگی سوالات رو اشتباه ترجمه می کرد، با وجود اینکه هنوز به عربی تسلط نداشتم اما  گفتم"شما در سوال کردن اشتباه کردی، سوال رو درست بپرس" .

حسن باقری
وقتی دیدم که نمی تونه ادامه بده گفتم "شما برو استراحت کن". رفت و از خستگی متوجه نشد کی خوابش برده ، یک لحظه از خواب پرید و نگاهی به دور و برش انداخت و با تعجب نگاهم کرد؛ من هنوز داشتم بازجویی می کردم. دست و پا شکسته به زبان عربی سوال می پرسیدم و جواب می گرفتم، پشتکارم خوب که نه خیلی خوب بود...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ فروردين ۹۱ ، ۰۰:۲۵
غلامحسین افشردی