دکل ابوذر ...

غلامحسین افشردی

دکل ابوذر ...

غلامحسین افشردی

یاربّ/سلام ... یه دکل تنهای تنها در بیابونهای شرق کارون منو به یاد تنهایی و غربت ابوذر در صحرای ربذه انداخت ، این شد که اسم اون دکل رو گذاشتم دکل ابوذر ...

بایگانی
نویسندگان
آخرین نظرات

۱ مطلب در مهر ۱۳۹۴ ثبت شده است

بسم الله

وقتی مفهوم کشتی نجات را می فهمم که در دریای خروشانی بی هیچ پناهی در عمق تنهایی و بدبختی و در نهایت نا امیدی برای لحظه ایی نفس کشدن دست و پا بزنم !

و اگرنه همجون منی که راحت قدم می زنم و هراسی از غرق شدنم نیست، کجا مفهوم کشتی نجات را درک می کنم ؟


                                               کشتی نجات


باید ایمان داشته باشم به این که:

دنیا دالان تاریکی است که باید سریع از آن گذشت

گذرگاهی که راهزنان بسیاری در کمین نشستند

وادی تنهایی و غربت؛ سرای لغزش،

و هر لحظه احتمال سقوط!

دوستان واقعی اندک و نارفیقان بیشمار

و دشمن یکی و دو تانیست!

بزرگترین آنها مثل خون در رگهایم جاری است!

راه سخت و دشوار با طوفان حوادث بیشمار

با همه اینها دنیا یک پیچ سرنوشت ساز است

باید به سلامت گذر کنیم

و همان دوستان اندک؛ کشتی نجات راه انداختند!

یکی یکی مثل ماهی از طوفان حوادث دنیا نجاتمان می دهند

بی هیچ منتی سوار می کنند!

اصلا برای همین آمدند

برای نجات ما

یکی از کشتی ها زودتر از بقیه به فریاد می رسد

زودتر به مقصد می رساند!

 کشتی نجات اربابم حسین  ...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ مهر ۹۴ ، ۲۳:۵۸
غلامحسین افشردی