دکل ابوذر ...

غلامحسین افشردی

دکل ابوذر ...

غلامحسین افشردی

یاربّ/سلام ... یه دکل تنهای تنها در بیابونهای شرق کارون منو به یاد تنهایی و غربت ابوذر در صحرای ربذه انداخت ، این شد که اسم اون دکل رو گذاشتم دکل ابوذر ...

بایگانی
نویسندگان
آخرین نظرات

۲ مطلب در اسفند ۱۳۹۰ ثبت شده است

یاربّ
همه فرمانده ها در پایگاه سپاه سوسنگرد جمع شده بودند، منم وضو گرفته بودم و داشتم آستین لباسمو مرتب می کردم .
آقای ناصری رو دیدم ، گفتم حاج آقا چطوری؟ گفت: الحمدالله
زدم روی شانه اش و بی مقدمه گفتم :

آقای ناصری حیفه تا زمانی که جنگ هست، ما شهید نشیم، حیفه . یه کاری بکن که شهید بشی .
پرسید : حسن آقا ، چه باید کرد؟

گفتم : دو تا راه داره ، یکی خلوص و دیگری تلاش و کوشش . این دو تا رو خوب انجام بدیم، شهید می شیم. بهت بگما، بعد از جنگ معلوم نیست سرنوشت ما چی می شه و عاقبت مون به کجا ختم می شه . بهترین عاقبتی که می تونیم به دست بیاریم، اینه که شهید بشیم.در شرایط شهادت، همه چیز سعادته
چند روز بعد با شهادت متولد شدم ...
عبارت و کلمه جشن تولد همیشه برایم یادآور این مهم است که :
نبودم و تو هستم کردی
نیستی بودم و تو خلقم کردی

یاربّ 
از روز ازل با ولای علی و اولادش تو آشنایم کردی
می شد که در سیاهی کفر باشم و بی خبر از محبت دوستانت، آنچنان که امروز بسیارند
نمی دانم به کدامین سبب در نور ولایت غوطه ورم کردی
یاربّ هرگز و هرگز شکر این نعمتت میسر نخواهد بود 
دوستت می دارم     

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ اسفند ۹۰ ، ۲۱:۱۴
غلامحسین افشردی

یاربّ
خالقش چه زیباست، که اینگونه زیبا می آفریند ...
زیباست
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ اسفند ۹۰ ، ۲۰:۱۴
غلامحسین افشردی