دکل ابوذر ...

غلامحسین افشردی

دکل ابوذر ...

غلامحسین افشردی

یاربّ/سلام ... یه دکل تنهای تنها در بیابونهای شرق کارون منو به یاد تنهایی و غربت ابوذر در صحرای ربذه انداخت ، این شد که اسم اون دکل رو گذاشتم دکل ابوذر ...

بایگانی
نویسندگان
آخرین نظرات

یاربّ الفاطمه ...

يكشنبه, ۴ ارديبهشت ۱۳۹۰، ۱۰:۳۷ ب.ظ

یاربّ

سحرگاهان  با بانگ دل برخواستم
با آه ، ناله جانسوز دل ، ساختم  
دعایی  با همه جان نواختم 
بر دو دستم به سوی آسمان گرفتم 
اشکهایم را توشه راهش نمودم
ذکر یا علی را، یاورش نمودم 
آتش جانم را 
به نسیم سحر سپردم 
تا بَرد تا بینهایت 
به بینهایت 
پرسید : مسافرت ، دعایت را فاش کن 
گفتم : همو که گویند عشق است 
گویند  در راه است 
همو که در ظلمتکده جانم ، آنگاه که سیاهی مطلق است 
آنگاه که شعله امید بیفروغ است 
آندم که سینه تنگ است 
آنجا که بغضی نشکفته است 
...
همه با یادش ، نامش ، ذکرش 
بدل میشود 
یاربّ الفاطمه ، به حق الفاطمه ، اشفع صدرالفاطمه ، به ظهورالحجه
دعایم را با نور نامش ، به نسیم سحر سپردم  
گفتم : یاربّم را به مادری رسان 
مادری که  میان در و دیوار در انتظار است
دستی به پهلو ، چشم به یعسوب دین است
همو که آرام جان حیدر است 
تا ابد داغدار دستان بسته حیدر است 
همو که به سیلی ، نیلی گشته است 
به مادرم فاطمه ...
که جانم به فدای ذره های خاک آستانش  
تا همو خود رساند
خود رساند به آستان یاربّم...  
یاربّ الفاطمه ، به حق الفاطمه ، اشفع صدرالفاطمه ، به ظهورالحجه
صلوات

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۰/۰۲/۰۴
غلامحسین افشردی

شهید غلامحسین افشردی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی