دکل ابوذر ...

غلامحسین افشردی

دکل ابوذر ...

غلامحسین افشردی

یاربّ/سلام ... یه دکل تنهای تنها در بیابونهای شرق کارون منو به یاد تنهایی و غربت ابوذر در صحرای ربذه انداخت ، این شد که اسم اون دکل رو گذاشتم دکل ابوذر ...

بایگانی
نویسندگان
آخرین نظرات

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «نابغه جنگ» ثبت شده است

یاربّ
سلام ...
حسن باقریم
مرحله دوم عملیات رمضان، یکی از گردانها بیش از حد پیشروی کرده بود و به همین دلیل در محاصره قرار گرفته بود.
من که مکالمات بی سیم (قابل توجه بعضیا) را در قرارگاه نصر گوش می کردم، متوجه این مسئله شدم، روی این حساب با فرمانده این گردان یعنی فرمانده تیپ، ارتباط برقرار کردم و بهش گفتم "شما کجا هستین" گفت "من توی تیپ هستم" گفتم "شما باید بری خودت از موانع عبور کنی، وارد صحنه بشی و این گردان رو از محاصره نجات بدیو تا خودت به صحنه نری، این اتفاق نمی افته.این گردان الان متوجه نیست و اگر به اونا بگی که توی محاصره هستن،وضع خراب تر می شه و ممکنه دستپاچه بشن.باید خودت به صحنه بری و جناحین این گردان رو با گردان های دیگه حفظ کنی تا بتونین اونها رو از محاصره خارج کنین"
فرمانده تیپ، استدلال هایی آورد که نیازی نیست من برم و من مشغول هماهنگی واحد توپخانه هستم و کارهای مهم دیگه ایی دارم،نمی تونم برم...

نابغه جنگ
این جا بود که ، آنچنان پشت بی سیم فریاد زدم که همه کسایی که توی قرارگاه بودند از این قاطعیت رنگشون پریید و وحشت زده شده بودند . با فریاد به فرمانده تیپ گفتم : اگه همین الان از سنگرت حرکت نکنی و به طرف خط نری و این گردان رو از محاصره نجات ندی، باهات به شدت برخورد می کنم .
الان خودم دارم میام اونجا، نباید توی سنگرت باشی، باید رفته باشی. یا می ری و خودت همراه این گردان شهید می شی،یا گردان رو از محاصره در میاری. برای من قابل قبول نیست که گردان محاصره بشه، اسیر بشه بعد فرمانده تیپ زنده و سالم این طرف باشه، سریع حرکت کن برو ."

فرمانده به صحنه رفت و کار محاصره گردان رو یکسره کرد و اونا رو از محاصره نجات داد ...
پی نوشت: جذبه رو حال کردی ؟ الکی نیست که بهم میگن نابغه جنگ...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ فروردين ۹۱ ، ۰۱:۱۵
غلامحسین افشردی