دکل ابوذر ...

غلامحسین افشردی

دکل ابوذر ...

غلامحسین افشردی

یاربّ/سلام ... یه دکل تنهای تنها در بیابونهای شرق کارون منو به یاد تنهایی و غربت ابوذر در صحرای ربذه انداخت ، این شد که اسم اون دکل رو گذاشتم دکل ابوذر ...

بایگانی
نویسندگان
آخرین نظرات

انا بیت الغربة ،‏انا بیت الوحشة، انا بیت الدود

پنجشنبه, ۱۳ مرداد ۱۳۹۰، ۰۹:۰۵ ق.ظ

 <**   اصلا کلیک نکنید ...  **>


بسم الله
بدون هیچ مقدمه ایی و غافل از همه چیز و همه کس ، یک لحظه احساس میکنی داری میمیری !!! 
وحشت عجیبی حکم فرما میشه ، چشم ها به هر سویی می چرخه و منتظر لحظه بعد ...

قبر

بدن سست میشه و قادر به حرکتی نیستی ، از قسمت پا شروع میشه ، بی حس میشن و نمی تونی تکونش بدی ، فهمیدی که داری میمیری ولی هیچ کاری ازت بر نمی یاد ،حتی نمی تونی جیغ بزنی و اعلان عمومی بدی که خلق الله بفهمن و رو به قبله بکنن  ، دست و پاهات حسابی یخ کرده ، منتظری ببینی هر لحظه چه اتفاقی میفته ! ترس و اضطراب و وحشت بیداد میکنه ، کم کم بی حسی از قسمت پاها بالاتر میاد و تمام بدن بی حس و حرکت میشه . به سینه میرسه ، اینجا چشم هنوز کارمیکنه و گوش میشنوه ، دوروبریا رو میبینی و حرفاشونو میشنوی ... اما چیکار می تونن بکنند ، خیلی بلد باشن و خودشون نترسن یه قرآن و ... اونم بخونن یا نخونن کی به کیه ... ، کم کم گوش هم بسته میشه ، دهان اطرافیان تکون میخوره ، میدونی که دارن یه چیزایی میگن اما نمی شنوی ، در نهایت وحشت و بی کسی منتظر لحظه بعدی هستی ، بلاخره چشم از این دنیا بسته میشه و به دنیای دیگری باز میشه .میبینی آنچه تا حالا ندیدی و با سختی و مصیبت و درد و رنج بی نهایت از بدنت جدات میکنند و کنده میشی از این دنیا .

یا امیرالمومنین (ع)
بزرگان دین میگن در اون لحظات حضرات ائمه را میبینیم و اگر آدم درستی بوده باشیم توی دنیا ، کمکمون میکنند راحت تر جون  بدیم و اگر نه که بدبختیم و ملائکه عذاب با اتیش و غضب و ... به زور پرتمون میکنند اون طرف ، یا الله ... 
همه چیزو می بینیم و میشنویم ، که دارن چه ها میکنند و چه ها میگن ... بعضی برای مال و اموال نقشه میکشن ، یکی توی دلش داره میمیره که حالا چطوری طلبشو از بچه هاش پس بگیره ، بعضی یا به فکر مردن خودشون می افتن و ... خلاصه این که هیچ کس به فکر مرده نیست ! هیچ کس دلش برای مرده نمی سوزه ! بله این طوریه دیگه ! 
میخواست تا زنده بود به فکر خودش باشه ! تا زنده بود خورده و خوابیده و هر غلطی کرده حالا چه توقعی از دیگران هست ! وقتی من دلم به حال خودم نمی سوزه ، چطور توقع داشته باشم دیگران برام دلسوزی بکنن !! .
اگه روز مرده باشه سریع السیر غسالخانه که دیر شد به ناهار فلان رستوران برسونیم ... اگه شب مُرده بدو زنگ بزن آمبولانس بیاد بچه میترسه !!! ای خدا ...

ببریدش

غسل میت

نجاتم بده یا الله

خانه ابدی من ...

غسل که چه عرض کنم یه مشت و مال حسابی ، که صدای ناله های مرده بیچاره رو ای کاش بشنوه یکی و بگه اخه یکم آهسته این طرف و اونطرفش کنید ، آدم بوده که مُرده ... 
نماز و بدو بدو بدو ، قبر ... چه سرعتی یا ربّ ... بابا یکم آهسته تر مُرده بیچاره هنوز نمی دونه که چی شده و داره کجا میره ... 
یکی داخل میشه ، یکی میده یکی میگیره ، بالش زیر سرشو ببین ، وای بر من ... چقدر گودیش زیاده خدایا ... 
تلقین ... ای بابا اگه توی این دنیا کاری کرده این دعا هم بهش کمک میکنه و اگرنه که ... 

تمام  شد ...

حالا اینجا که باید محکم تکونش بدن تا یه چیزی حالیش بشه انگار نه انگار ، فقط سریع بخون الان وقت ناهار میگذره ، بَده مردم تشنه و گرسنه اند ... 
سنگها رو میچینن و کم کم تاریک میشه ...  
من موندم عملم و خدا ... 
منو یه عمر غفلت و ... 
... 
میگن وقتی خیلی دلت گرفته و داری منفجر میشی یاد این روزا باش و البته برعکسشم صادقه   ... 

...
پایان 
یا امیرالمومنین(ع)

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۰/۰۵/۱۳
غلامحسین افشردی

انا بیت الوحشة

معاد

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی